پارت هفت
در ادمه ی مطلب رمان
وجی: ور نزن
باشه باشه برید ادامه
پارت_7
#به_نویسندگی:مدیر بهار
#طعم_شیرین_زندگی
از زبان مرینت(لیدی باگ)
رفتم دنبالش.داشت باهاشون می جنگید که یو یو عمو پیچوندم دورشونو انداختمشون همون جایی که منو انداختن.
من_سلام کت نوار.
پرید بغلمو لباشو گذاشت رو لب هام💋چن ثانیه بعد لب هامو از رو لباش برداشتم.
دستمو گرفت چشامون تو چشمای هم بود.
کت نوار_لیدی .....من.....من..
آلیاوبقییه مزاحم ها اومدو نزاشتن کت نوار حرفشو بزنه.
مامان مرینت و باباش_لیدی کت مرینت کجاست؟؟
الیا_نجاتش دادید.
کت نوار_پشت صخرس.
نینو و لوکا_ادرین کجاست🤯
من_چییی ادرین.مگه با شما نبود...
کت نوار دستمو گرفت.و با صدای رسا و بلند گفت.ببخشید منو لیدی تنها تون میزاریم.بعد دستمو کشید و با خودش برد.
برد منو به یه دشت، با اینکه زیاد روشن نبود ولی ماه تا حدودی روشنش می کرد.پر از گل های رز .محو گل ها و بوی خوششون شده بودم.
کت نوار_خوشت اومد.یه لحظه چشماتو ببند.باز کن.
چشمانم رو باز کردم یه جعبه سیاه رنگ دستش بود.بازش کردو گفت.
کت نوار_لیدی باهام ازدواج میکنی😣
صداش لرز داشت.داشتم به چشاش نگاه میکردمو داشت به چشمام نگاه میکرد.یقشو گرفتمو گفتم
من_تو در مورد من چی فکر کردی ها. فک کردی من مثله لایلا ام یا اون کاگامی از خود راضی که با یه نگاه عاشق کسی میشن ها....
کت نوار شوکه شده نگام میکرد.(تو میراکلس دیدید که وقتی لایلا و کاگامی اکوماتیز شدن هی سعی میکردن خودشونو به کت نوار بچسبونن واسش دلبری کنن .ولی کت نوار برای اینکه لیدی رو اذیت کنه فقط لبخند میزد)
کت نوار _تو اینا رو از کجا میدونی.صبر کن فک کنم تو ....نه.اصلا کی گفته اونا منو دوست دارن.لیدی لطفاً جوابمو بده.😠
من_من با چشمای خودم دیدم.در ضمن دیگه بهم پیشنهاد ازدواج نده . چون جوابم منفیه.کت نوار با حالت عصبانیت گفت
کت نوار_یه سوال می پرسم راستشو بگو دیگه مزاحمت نمیشم دیگه هم بهت پیشنهاد ازدواج هم نمیدم.تو فقط بگو کی رو دوست داری؟؟
لیدی باگ_من.......من......
«لیدی باگ چه جوابی میده......»