پارت 17

⚢♱𝕄𝕖𝕙𝕣𝕤𝕒♱⚢ · 11:40 1399/10/29

پارت 17

ارت_17
#به_نویسندگی:مماکاسه
#طعم_شیرین_زندگی
از زبان آدرین
زدم اخبار ببینم خبری هست یا نه🖥
سلام من نادیا شاماک هستم از شبکه تو(2 خودمون)خبر غوغا بر انگیز دختر عشق کش شرور به همه خونه ها حمله کرده و عشق رو از میون خونه ها برده.و نکته جالب اینجاست که نه از لیدی باگ خبری هست نه از کت نوار.و من فقط می توانم به گم شهر تو خطره و هیچ کس از خونش بیرون نیاد😕
من_😱پلک باید تبدیل شم زیاد پنیر بخور🧀.وقتشه پلک کلاز اوت.
من تبدیل شدم قیافه اون دختره شرور بدجوری برام آشنا بود.
هر چی فک کردم نفهمیدم کیه.که یدفعه با هاش برخورد کردمو افتادم روش.منو پرت کرد عقب .
کمرم بد جور درد گرفت.اااااخ.این دفعه رو جا خالی دادم.
عشق کش _ااااه خیلی بیشعوری کت.ااخ.
نمی تونست پاشه چون ‌پاش درد میکرد.
منم از این لحظه استفاده کردمو رفتم تا اون شیعی که اکوما رفته اوشو پیدا کنم که یدفه گردنبندشو فشار داد و چن قلب شکسته اومد بیرون.
من مشغول از بین بردن اونا بودم که اون رفت.
بعد چند دقیقه موفق به پیدا کردنش شدم‌. یه نفر دستوپاشو بسته بود.قیافش معلوم نبود ولی وقتی نزدیک شدم دیدم لوکاس.
لوکا_مرینت ب خودت بیا .
عشق کش_اااااوه میبینم اسمم که خوب یادته عوضی حالا که مردی می فهمی.
اون واسش یه قلب فرستادم.تا فهمیدم حواسش پرته رفتمو گردنبندشو پودر کردم.
و مجبور شدم اکوما رو هم پودر کنم.نگران لیدی بودم.اون همیشه میومد .
مرینت مبهوت همه جا رو نگا می کرد.
مرینت_لوکا تو منو آوردی اینجا ‌.
لوکا_نه تو منو آوردی اینجا.
من_سلام مرینت تو اکوماتیز شده بودی و الآنم اینجا هستید .شما ها رو می‌رسونم خونه.
مرینت و لوکا_ممنون.
اول لوکا رو رسوندمش. و بعد مرینتو.
من_خدافظ مرینت ‌.
مرینت_خدافظ کت نوار.ممنون بابت اینکه جونمو نجات دادی.پس لیدی باگ کو؟؟
من داشتم از خنده می ترکیدم ولی جلوشو گرفتم.نمی دونم والا ببخشید باید برم.😂
(یعنی چی میشه قضیه تازه از پارت ۲۵شروع میشه‌)