پارت 20

⚢♱𝕄𝕖𝕙𝕣𝕤𝕒♱⚢ · 05:34 1399/10/30

پارت 20 داره هیجانی میشه

پارت_20
#به_نویسندگی: مماکاسه
#طعم_شیرین_زندگی
از زبان ادرین
تصمیمو گرفتم می خواستم به لیدی (مرینت)بگم هویتم چیه!؟
دستشو گرفتم.یه نفس عمیق کشیدمو بردمش تو یه اتاق .
مرینت_چیزی می خواستی بهم بگی😔
من_ارع هم یه چیزی می خواستم بگم هم یه چیزی نشونت بدم😌انگشترمو در بیار.لطفا.
مرینت_😳دیوونه شدی کت واسه چی من باید انگشترتو در بیارم. 
من_تا بفهمی کی تو تموم مدتی که با هم بودیم بهت ابراز علاقه می کرد.مرینت من میدونم منو دوست دوست داری ولی خب من .....من..
مرینت_تو.........چی!!
من_انگشترو از دستم درار خودت میفهمی این همه مدت کی بهت ابراز علاقه می کرد.
مرینت سرشو تکون داد(ینی باشه)
دستمو گرفت و انگشترمو در آورد و من تبدیل شدم.چشاشو بسته بود.
من_نمی خوای چشماتو باز کنی!
مرینت چشم هاشو باز کرد👁
❤️از زبان مرینت❤️
چشم هامو باز کردم که ادرینو دیدم😱
ا.....د .....رین🥺😫😭پریدم بغلشو زدم زیر گریه ادرین😭...........ادرین. ادرینم مثله من بغض کرده بود.
ادرین_چیه عزیزه دلم.چرا گریه می کنی.
من_ادرین تو منو دوس داری🥺
ادرین منو از بغلش در آورد و به چشم هام زل زد.
ادرین_مرینت این چه حرفیه که میزنی.تو چه لیدی باشی چه مرینت من عاشقتم.قبلا واسم مثله یه دوست واقعا همه چی تموم بودی. از اون روز که تو رستوران باهم قرار گذاشتیم و تو حالت بد شدو رفتی دستشویی فهمیدم که تو لیدی باگی و.... و عاشقت شدم.
به نفس نفس زدن افتاده بودم😥😢
ادرین_مرینت حالت خوبه؟؟
من_اره عشق من خوبم تو برو منم میام.
ادرین_تا نیای من جایی نمیرم.می خوای بغلت کنم.
من_تن تن گفتم نه نه خودم میام.
دستامون تو دستای هم بود تبدیل شدیم و از اتاق رفتیم بیرون.
(یعنی چی میشه ادرین با مرینت ازدواج میکنه)