پارت 21

⚢♱𝕄𝕖𝕙𝕣𝕤𝕒♱⚢ · 05:51 1399/10/30

من هی پارت میدم کامنت بدید دیگه ایبابا

پارت_21 
#به_نویسندگی : مماکاسه
#طعم_شیرین_زندگی 
از زبان ادرین
بالآخره به یه نفر گفتم که من کی هستم.اخیش.
لیدی باگ_شما ها نمی خوایید برید خونه هاتون.
کلویی_نیازی نیست دستور بدی منتظر خبر نگار هاییم.
لیدی باگ_مواظب باش کلویی بورژوا.🙂
کلویی_مواظبم🙄
خبرنگار اومد
نادیا شماک_همون جور که گفتم اولین مصاحبمون با لیدی باگ و کت نوار هست.بفرمایید‌.
لیدی باگ_نمی خوای چیزی بگید آقای کت نوار😊 
من_با اجازه .سلام به تموم هم وطن های عزیزم.به همه اونایی که زنده داشتن جنگ ما رو تماشا میکردن. ما بازم پیروز شدیم.
لیدی باگ_البته همیشه خوبی بر بدی پیروز میشه😉.
کلویی_با ما حرفی ندارید خانم شاماک.
نادیا شاماک_خیر همه چیزو برامون توضیح دادن😇
کلویی_😡😐😑😐😑.
منو لیدی_😅😅😅😅😅.
بعد خبر خدافظی کردیمو هر کدوممون رفتیم خونمون.
رسیدم خونه.عممو بابام وایساده بودن جلوی در.هر دو عصبانی بهم نگا میکردن.
به هر دوشون سلام کردم.
ناتالی_عزیزم حالت خوبه.چیزیت نشده که.
گابریل_کجا بودی😡جواب درست می خوام بدون دستپاچگی همه چیزو بگو.
من_پدر من دیگه بزرگ شدم.نیازی به توضیح ندارم😕
ناتالی_😳🤭
گابریل_از فردا مدرسه بی مدرسه معلوم نیست با کی گشته حاضر جواب شده بی تربیت.
من_پدر منو ببخش اما من فردا مدرسه میرم بدون بادیگارد😠
ناتالی_🤭خاک بر سرم رو حرف پدر حرف نزن میگه نه ینی نه دیگه عزیزم😱
من_عمه جان آخه کسی که از درد من خبر نداره که😶
گابریل_بیا تو اتاقم بگو بینم چه دردته😡در زدمو 🚪
رفتم تو اتاق پدرم 
گابریل_بشین عزیزم. من یه عذرخواهی بهت بده کارم باید منو ببخشی نبخشی خودت میدونی با من😊بگو ببینم چی اینقدر کلافت کرده؟؟
من_بابا من عاشق شدم😓
گابریل_اووووه بعد یک ماه دلتو برده.
من_یک ماه پدر شما داری در مورد کی صحبت میکنید🤔
گابریل_نامزدت عزیزم.
من_پدر من با اون بهم زدم😥
گابریل_چچچچیییییی🤯 تو بی جا کردی چرا🤬
من_من دوسش نداشتم عشق ما یه طرفه بود .من عاشق..‌‌...
نزاشت حرفمو کامل کنم.
گابریل_پس تو یا با کلویی ازدواج میکنی یا کاگامی.فقط همین رو حرف منم حرف نباشه.
با عصبانیت بلند شدمو از اتاق رفتم بیرون.
(آیا ادرین فشارهای پدرش در مورد ازدواجشو تحمل میکنه یا جا میزنه)
🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐱🐱🐱
🐞🐱🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊
🐞🐱🦊🐢🐢🐢🐢🐢🐢🐢🐢🐢
🐞🐱🦊🐢🐝🐝🐝
🐞🐱🦊🐢🐢🐢🐢🐢🐢🐢🐢🐢
🐞🐱🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊
🐞🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱
🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞