طعم شیرین زندگی پارت1
·
1399/10/25 17:55
· خواندن 1 دقیقه
سلام این رمان اول منه حتما بخونیدش
پارت_1
#به_نویسندگی:مماکاسه
#طعم_شیرین_زندگی
از زبان مرینت
داشتم از مدرسه با آلیا میومدم خونه که آماده شم بریم خونه جولکا.اخه قرار بود سر یه پروژه درسی با هم کار کنیم.
الیا_به آدرین گفتی؟؟
من_نه.
الیا_اخه دختر تو منو با عاشق شدنت داری دیوونه میکنی 😠ببین بهش نگی خودم میگم ها.
من_اخه ما باید از کجا بدونیم اون منو دوسم دارم .
الیا_پس من یه فکری دارم😆هم لوکا رو امتحان می کنیم هم ادرین رو.هم پروژه میرو روهوا😅
مرینت_بگو ببینم چه فکر شومی تو سرته.
آلیا _دوست داری کجات بشکنه؟؟
من_چیییی.!!!
بعد آلیا منو هول داد وسط خیابون و من تصادف کردم......
[به نظرتون چی میشه آدرین احساس خودشو نسبت به مرینت میگه]